نویسنده : kbb - ساعت 13:0 روز پنج شنبه 26 اسفند 1389برچسب:,

 

 

الفبای درد از لبم می تراود
 
نه شبنم، که خون از شبم می تراود
 
سه حرف است مضمون سی پاره دل
 
الف، لام، میم از لبم می تراود
 
چنان گرم هذیان عشقم که آتش
 
به جای عرق از تبم می تراود

 

 
ز دل بر لبم تا دعایی برآید
 
اجابت ز هر یا ربم می تراود
 
ز دین ریا بی نیازم، بنازم
 
به کفری که از مذهبم می تراود
 
 
قیصر امین پور

نویسنده : kbb - ساعت 1:33 روز چهار شنبه 25 اسفند 1389برچسب:,

 

 

بي تو مهتاب شبي باز از آن کوچه گذشتم،

همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم،
 
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم،
 
شدم آن عاشق ديوانه که بودم،
 
در نهان خانه ي جانم گل ياد تو درخشيد.
 
باغ صد خاطره خنديد،
 
عطر صد خاطره پيچيد:
 
يادم آمد که شبي با هم از آن کوچه گذشتيم.
 
پرگوشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم.
 
ساعتي بر لب آن جوي نشستيم.
 
تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
 
من همه محو تماشاي نگاهت.
 
آسمان صاف و شب آرام.
 
بخت خندان و زمان رام
 
خوشه ماه فرو ریخته در آب
 
شاخه ها دست براورده به مهتاب
 
شب و صحرا و گل و سنگ
 
همه دل داده به آواز شباهنگ
 
يادم آيد تو به من گفتي: از اين عشق حذر کن!
 
لحظه اي چند بر اين آب نظر کن!
 
آب، آيئنه عشق گذران است،
 
تو که امروز نگاهت به نگاهي نگران است!
 
باش فردا که دلت با دگران است!
 
تا فراموش کني، چندي ازين شهر سفر کن!
 
با تو گفتم حذر از عشق؟ ندانم
 
سفر از پيش تو؟ هرگز نتوانم
 
روز اول که دل من به تمناي تو پرزد
 
چون کبوتر لب بام تو نشستم
 
تو به من سنگ زدي! من نه رميدم نه گسستم.
 
باز گفتم که تو صيادي و من آهوي دشتم!
 
تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم!
 
حذر از عشق ندانم. سفر از پيش تو هرگز نتوانم، نتوانم!
 
اشکی از شاخه فرو ریخت
 
مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت
 
اشک در چشم تو لرزید
 
ماه بر عشق تو خندید
 
يادم آيد که دگر از تو جوابي نشيندم.
 
پاي در دامن اندوه کشيدم.
 
نگسستم، نرميدم...
 
رفت در ظلمت غم آن شب و شبهاي دگر هم!
 
نه گرفتي دگر از عاشق آزرده خبر هم!
 
نه کني از آن کوچه گذر هم!...
 
بي تو اما، به چه حالي من از آن کوچه گذشتم...
 
 
 
فریدون مشیری