قلم در دست من میلرزد از تاب سخن امشب شعر و شاعری
نویسنده : kbb - ساعت 1:6 روز یک شنبه 19 تير 1390برچسب:,

قلم در دست من میلرزد از تاب سخن امشب
سر اندیشه پردازی نمی آید زمن امشب

مرا دیوانه باید گفت ، با این گریه سنگین
بحالم شمع میخندد ، بحال سوختن امشب

ردایم عشق وكفشم صبر و راهم بی سرانجامی
ندانم چون بیارامم درون پیرهن امشب

چنان بریان شدم ، بر آتش آشفته بختیها
كه هردم همچو  نی دارم ، نوایی دلشكن امشب

غم از من گریه از من، ناله آوارگی از من
تو هم ای مرغ شب بیدار شو ، بانگی بزن امشب

هوا تاریكتر از شب ز آه بینوایان شد
افق رنگین كمان بندد ز اشك مرد و زن امشب

 

معینی كرمانشاهی

 

 



نظرات شما عزیزان:

حباب
ساعت0:37---19 تير 1390
سلام دوست عزیز

از اونجایی که من دبیر ادبیات هستم از وبلاگت خوشم اومد. وبلاگت رو لینک می کنم اگه دوست داشتی به وب منم سر بزن و اونو لینک کن. ممنون
پاسخ: سلام افتخاره برام خوشحال شدم


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: