صفير شعر و شاعری
نویسنده : kbb - ساعت 1:32 روز دو شنبه 20 تير 1390برچسب:,

طبيبان را ز بالينم برانيد

مرا از دست اينان وا رهانيد

به گوشم جاي اين آيات افسوس

سرود زندگاني را بخوانيد

دل من چون پرستوي بهاري است

ازين صحرا به آن صحرا فراري است

شکيب او همه در بی شکيبي است

قرار او همه در بي قراري است

دل عاشق گريبان پاره خوشتر

به کوي دليران آواره خوشتر

غم دل با همه بيچارگي ها

از اين غم ها که دارد چاره خوشتر

دلم يک لحظه در يک جا نماندست

مرا دنبال خود هر سو کشاندست

به هر لبخند شيرين دل سپردست

براي هر نگاهي نغمه خواندست

هنوزم چشم دل دنبال فرداست

هنوزم سينه لبريز تمناست

هنوز اين جان بر لب مانده ام را

در اين بي آرزويي آرزوهاست

اگر هستي زند هر لحظه تيرم

 

فریدون مشیری



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: